جملات خنده دار+عاشقانه+جالب و...
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
نظرات شما عزیزان:
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
Power By:
LoxBlog.Com |